مارادونا مدتی به خاطر افسردگی پس از ترک اعتیاد در تیمارستان بستری بود. وقتی مرخص شد حرف قشنگی زد:
اونجا دیوانه های زیادی بودند، یکی میگفت من چگوارا هستم؛ همه باور میکردن.
یکی میگفت من گاندی ام؛ همه قبول میکردن.
ولی وقتی من گفتم مارادونا هستم همه خندیدن و گفتن هیچ کس مارادونا نمیشه…!!
اونجا بود که من خجالت کشیدم که چه بر سر خودم آوردم.
در این دنیا غرور دمار از روزگار آدمها درمیاره و دقیقا گرفتار چیزی میشی که فکر میکنی هرگز در دامش نخواهی افتاد.
مراقب خودتان باشید؛ برگ ها همیشه زمانی میریزند که فکر میکنند طلا شدند.
دیگو آرماندو مارادونا
.
.
و امروز پایان یک افسانه؛ مارادونا در میان ما نیست…