از قدیم که یادم میاد کلا آدم خونگرمی بودم. با همه سریع ارتباط برقرار میکردم و میکنم. زود دوست میشم با آدما.
سعی میکنم از خودم بدونم شون. از کمک کردن های بدون توقع گرفته تا خوشحالی و ناراحتی با شادی و غم شون.
نمیخوام بگم همشون ولی درصد زیادی تا زمانی باهات خوبن که باهات کار دارن یا به هر طریقی بهت نیاز دارن یا براشون نفع داری!
دل آدم میگیره به خدا…
دیدن عوض شدن رنگ آدما طی گذر زمان اذیت کنندست. اینکه وقتی دیگه بهت نیاز ندارن چجوری پشتت رو خالی میکنن ( البته که باید همیشه پشتت به خدا گرم باشه ) ؛ چجوری زیر پات رو خالی میکنن.!
اونوقته که خیلی وقتا تصمیم میگیری تو هم اونجوری بشی. بی وفا ؛ بی معرفت ؛ دورو یا شایدم سنگ دل.!
ولی به قول یه عزیزی وقتی این چیزا رو بهش گفتم فقط یه جمله بهم گفت.. گفت به اندازه معرفت خودت با آدما طی کن.
به اندازه معرفت خودت با آدما طی کردن خیلی سخته. باید بی معرفتی و بی وفایی ببینی و با خوبی و محبت جواب بدی. باید اگر دلت و زدن شکستن یا حتی تحقیرت کردن بازم تحمل کنی و با خوبی و محبت جواب بدی.
حقیقتا کار هر کسی نیست.
آدم یه جایی باید بشینه با خودش فکر کنه که میخواد مثل اون درصد بی معرفت و بی وفا باشه یا به اندازه معرفتش با بقیه برخورد کنه.
خلاصه که بعضی وقتا حتی اگه مرد هم باشی گوشه چشمات تر میشه از بی وفایی و بی معرفتی ولی خب عیب نداره. من تصمیم گرفتم به اندازه معرفت خودم با بقیه برخورد کنم چون عجیب معتقدم هر کاری کنی به سمتت بر میگرده. چه خوب چه بد.
به اندازه معرفت خودت با آدما طی کن
قشنگترین قسمت حرف هات همین بود
عجججیب در مقابل خوبیهام ضربه خوردم از دوست و غریبه .. گاهی فکر می کنم شاید ایراد از منه …. تصمیم می گیرم خوبی نکم اما اولین برخورد و دیدن گرفتاری دوستان که به نوعی می تونم کمکشون کنم از خود بیخودم می کنه … انگار یادم می ره چه ضربه هایی خورده بودم ..انگار یادم می ره به خودم قول داده بودم در مقابل مشکلات دیگران سکوت کنم …. باز روز از نو و روزی از نو …… لعنت به دلسوزی .. لعنت به دل رئوف که برای هر کس و ناکسی باید دل بسوزونه و وقتی چوبش و می خوری می فهمی باز بی معرفتی داغ بزرگی رو دلت گذاشته که به خاطرات نامردی دیدنت اضافه شده … گاهی خاطه ای رو باید تا آخر عمرت حمل کنی که هر باز به ذهنت می یاد ناخودآگاه گوشه چشمت تر میشه …… واقعا لعنت به مهربونی ذاتی که ازش ضربه زیاد خوردم
منم این قدر این قضیه برام سخت بود که اومدم چرا ادم ها اینقد بی محبت میشن رو سرچ کردم،واقعاا دلم از یه سری دوستام که با من این کارو کردن گرفته، خیلی دلتنگشونم ولی غرورمم بهم اجازه نمیده که بهشون بگم ، چون میدونم هیچ چیز قرار نیست مثل اول بشه، واقعا چی شد که ادمها تو این ده ساله یه هو اینقد بی محبت شدن:-(